دسته
موسسه فرهنگی هنری و پژوهشی سیمای حقیقت
کتابفروشی ولوازم التحریرنوآوران
وبلاگ اختصاصی سیدمحمدجعفرمیرجلیلی
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 32572
تعداد نوشته ها : 23
تعداد نظرات : 0
Rss
طراح قالب
جعبه عبادت
 
=========================

 


دیروز شیطان را دیدم. در حوالی میدان بساطش را پهن کرده بود؛
 
فریب می‌فروخت.
 
مردم دورش جمع شده‌ بودند،‌ هیاهو می‌کردند و هول می‌زدند و بیشتر می‌خواستند.
 


توی بساطش همه چیز بود: غرور، حرص،‌دروغ و جنایت ،‌ جاه‌طلبی و ...
 
هر کس چیزی می‌خرید و در ازایش چیزی می‌داد.
 
بعضی‌ها تکه‌ای از قلبشان را می‌دادند و بعضی‌ پاره‌ای از روحشان را.
 
بعضی‌ها ایمانشان را می‌دادند و بعضی آزادگیشان را.
 
 
 


شیطان می‌خندید و دهانش بوی گند جهنم می‌داد. حالم را به هم می‌زد.
 
دلم می‌خواست همه نفرتم را توی صورتش تف کنم.
 
انگار ذهنم را خواند. موذیانه خندید و گفت: من کاری با کسی ندارم،
 
‌فقط گوشه‌ای بساطم را پهن کرده‌ام و آرام نجوا می‌کنم.
 


نه قیل و قال می‌کنم و نه کسی را مجبور می‌کنم چیزی از من بخرد. می‌بینی!
 
آدم‌ها خودشان دور من جمع شده‌اند.
 
 


جوابش را ندادم. آن وقت سرش را نزدیک‌تر آورد و گفت‌:
 
البته تو با اینها فرق می‌کنی.
 
تو زیرکی و مومن. زیرکی و ایمان، آدم را نجات می‌دهد.
 
اینها ساده‌اند و گرسنه. به جای هر چیزی فریب می‌خورند.
 


 
از شیطان بدم می‌آمد. حرف‌هایش اما شیرین بود. گذاشتم که حرف بزند و
 
او هی گفت و گفت و گفت.
 
 


ساعت‌ها کنار بساطش نشستم تا این که چشمم به جعبه‌ی عبادت افتاد
 
که لا به لای چیز‌های دیگر بود
 
 دور از چشم شیطان آن را برداشتم و توی جیبم گذاشتم.
 
 


با خودم گفتم: بگذار یک بار هم شده کسی، چیزی از شیطان بدزدد.
 
بگذار یک بار هم او فریب بخورد.
 


به خانه آمدم و در کوچک جعبه عبادت را باز کردم.
 
توی آن اما جز غرور چیزی نبود.
 
جعبه عبادت از دستم افتاد و غرور توی اتاق ریخت.
 


فریب خورده بودم، فریب. دستم را روی قلبم گذاشتم،‌نبود!
 
فهمیدم که آن را کنار بساط شیطان جا گذاشته‌ام.
 
 


تمام راه را دویدم. تمام راه لعنتش کردم. تمام راه خدا خدا کردم.
 
می‌خواستم یقه نامردش را بگیرم.
 
عبادت دروغی‌اش را توی سرش بکوبم و قلبم را پس بگیرم.
 
به میدان رسیدم، شیطان اما نبود. 
 
آن وقت نشستم و های های گریه کردم. اشک‌هایم که تمام شد،‌
بلند شدم تا بی‌دلی‌ام را با خود ببرم که صدایی شنیدم، 
 
صدای قلبم را
 
و همان‌جا بی‌اختیار به سجده افتادم و زمین را بوسیدم.
 
به شکرانه ی قلبی که پیدا شده بود.

دسته ها :
شنبه هجدهم 2 1389

اگر مردم در عظمت قدرت خدا، و بزرگی او می اندیشیدند، به راه راست باز می گشتند،و از آتش سوزان می ترسیدند، اما دلها بیمار ،وچشم ها معیوب است. آیا به مخلوقات کوچک خدا نمی نگرند؟که چگونه آفرینش آن را استحکام بخشید؟و ترکیب اندام آن را بر قرار، وگوش و چشم برای آن پدید آورد،واستخوان وپوست متناسب خلق کرد؟به مورچه و کوچکی جثه آن بنگرید، که چگونه لطافت خلقت او با چشم واندیشه انسان درک نمی شود،نگاه کنید چگونه روی زمین راه می رود،وبرای بدست آوردن روزی خود تلاش میکند؟دانه ها را به لانه خود منتقل می سازد،ودر جایگاه مخصوص نگه می دارد،در فصل گرما برای زمستان تلاش کرده،و به هنگام درون رفتن،بیرون آمدن را فراموش نمی کند!.روزی مورچه تضمین گردیده ، و غذاهای متناسب با طبعش آفریده شده است.خداوند منان از او غفلت نمیکند،وپروردگار پاداش دهنده محرومش نمی سازد،گرچه در دل سنگی سخت وصاف یا در میان صخره ای خشک باشد.اگر در مجاری خوراک وقسمتهای بالا وپائین دستگاه گوارش وآنچه در درون شکم او از غضروف های آویخته به دنده تا شکم، وآنچه در سر اوست از چشم وگوش،اندیشه نمائی،از آفرینش مورچه دچار شگفتی شده واز وصف او به زحمت خواهی افتاد.پس بزرگ است خدائی که مورچه را بر روی دست وپایش بر پا داشت،وپیکره وجودش را با استحکام نگاه داشت،در آفرینش آن هیچ قدرتی او را یاری نداد وهیچ آفریننده ای کمکش نکرد.اگر اندیشه ات را بکار گیری تا به راز آفرینش پی برده باشی،دلائل روشنی به تو خواهند گفت که آفریننده مورچه کوچک همان آفریدگار درخت بزرگ خرماست،به جهت دقتی که جدا جدا در آفرینش هر چیزی به کار رفته،واختلافات وتفاوتهای پیچیده ای که در خلقت هر پدیده حیاتی نهفته است.همه موجودات سنگین وسبک،بزرگ وکوچک،نیرومند وضعیف،در اصول حیات وهستی یکسانند،وخلقت آسمان و هوا  بادها و آب یکی است.پس اندیشه کن در آفتاب وماه،و درخت وگیاه،و آب و سنگ،و اختلاف شب و روز ،وجوشش دریاها،و فراوانی کوه ها،و بلندای قله ها،و گوناگونی لغتها،وتفاوت زبانها،که نشانه های روشن پروردگارند.پس وای بر آن کس که تقدیر کننده را نپذیرد،و تدبیر کننده را انکار کند!گمان کردند که چون گیاهانند وزارعی ندارند، واختلاف صورت هایشان را سازنده ای نیست،بر آنچه ادعا میکنند حجت و دلیلی ندارند،و بر آنچه در سر می پرورانند تحقیقی نمی کنند.آیا ممکن است ساختمانی بدون سازنده، یا جنایتی بدون جنایتکار باشد؟!


 

شناساندن صحیح خداوند سبحان


 

کسی که کیفیتی برا خدا قائل شد یگانگی او را انکار کرده،وآن کس که همانندی برای او قرارداد به حقیقت خدا نرسیده است.کسی که خدا را به چیزی تشبیه کرد به مقصد نرسید.آن کس که به او اشاره کند یا در وهم آورد،خدا را بی نیاز ندانسته است.هر چه که ذاتش شناخته شده باشد آفریده است،وآنچه در هستی به دیگری متکی باشد دارای آفریننده است.سازنده ای غیر محتاج به ابزار ،اندازه گیرنده ای بی نیاز از فکر واندیشه،وبی نیاز از یاری دیگران است.با زمانها همراه نبوده،واز ابزار و وسائل کمک نگرفته است.هستی او برتر از زمان،و وجود او برنیستی مقدم است،و از ازلیت او را آغازی نیست.با پدید آوردن حواس،روشن می شود که حواسی ندارد.وبا آفرینش اشیاء متضاد،ثابت میشود که در آن ضدی نیست،و با هماهنگ کردن اشیاءدانسته میشود که همانندی ندارد.خدائی که روشنی را با تاریکی،آشکار را با نهان،خشکی را با تری،گرمی را با سردی،ضد هم قرار داد،وعناصر متضاد را با هم ترکیب وهماهنگ کرد،وبین موجودات ضد هم،وحدت ایجاد کرد،وبین آنها که با هم نزدیک بودند فاصله انداخت.خدائی که حدی ندارد،و با شماره محاسبه نمی گردد،که همانا ابزار وآلات،دلیل محدود بودن خویشند وبه همانند خود اشاره می شوند.اینکه می گوئیم موجودات از فلان زمان پدید آمده اند پس قدیم نمی توانند باشند و حادثند،و این که می گوئیم حتما" پدید آمدند،ازلی بودن آنها رد می شود،و اینکه می گوئیم اگر چنین بودند کامل می شدند،پس در تمام جهات کامل نیستند.خدا با خلق پدیده ها در برابر عقل ها جلوه کرد،و از مشاهده چشم ها برتر و والاتر است،وحرکت وسکون در او راه ندارد،زیرا او خود حرکت و سکون را آفرید،چگونه ممکن است آنچه را که خود آفریده در او اثر بگذارد؟یا خود از پدیده های خویش اثر پذیرد؟اگر چنین شود،ذاتش چون دیگر پدیده ها تغییر می کند،و اصل وجودش تجزیه می پذیرد،و دیگر ازلی نمی تواند باشد،وهنگامیکه«بر فرض محال»آغازی برای او تصور شود پس سر آمدی نیز خواهد داشت ،و این آغاز وانجام،دلیل روشن نقص ونقصان وضعف دلیل مخلوق بودن،ونیاز به خالقی دیگر داشتن است.پس نمی تواند آفریدگار همه هستی باشد،و از صفات پروردگار که«هیچ چیز در او مؤثر نیست، و نابودی وتغییر وپنهان شدن در او راه ندارد»خارج می شود.


 

والاتر از صفات پدیده ها


 

خدا فرزندی ندارد تا فرزند دیگری باشد،و زاده نشده تا محدود به حدودی گردد،و بر تر است از آن که پسرانی داشته باشد،ومنزه است که با زنانی از دواج کند.اندیشه ها به او نمی رسند تا اندازه ای برای خدا تصور کنند،وفکرهای تیزبین نمی توانند او را درک کند،تا صورتی از اوتصور نمایند،حواس از احساس کردن او عاجز،ودستها از لمس کردن او ناتوان است وتغییر ودگر گونی در او راه ندارد،وگذشت زمان تآثیری در او نمی گذارد،گذران روز وشب او را سالخورده نسازد،و روشنائی وتاریکی در او اثر ندارد.خدا با هیچ یک از اجزاءجوارح واعضاءواندام،ونه با عُرضی از اعراض،ونه با دگر گونی ها وتجزیه،وصف نمی گردد.برای او اندازه ونهایتی وجود ندارد،ونیستی وسر آمدی نخواهد داشت؛چیزی او را در خود نمی گنجاند که بالا وپائینش ببرد،ونه چیزی او را حمل می کند که کج یا راست نگهدارد؛نه در درون اشیاء قرار دارد و نه بیرون آن؛حرف می زند نه با زبان و کام و دهان ؛می شنود نه با سوراخهای گوش وعضو شنوائی؛سخن میگوید نه با بکار بردن الفاظ در بیان؛حفظ میکند نه با رنج به خاطر سپردن؛می خواهد نه با به کار گیری اندیشه؛دوست دارد وخوشنود میشود نه از راه دلسوزی؛دشمن می دارد وبه خشم می آید نه از روی رنج ونگرانی؛به هر چه اراده کند ،می فرماید«باش»پدید می آید نه با صوتی که در گوش ها نشیند،و نه فریادی که شنیده شود،بلکه سخن خدای سبحان همان کاری است که ایجاد می کند.


 

شناخت قدرت پروردگار

پیش از او چیزی وجود نداشته وگر نه خدای دیگری می بود.نمیشود گفت «خدا نبود وپدید آمد»که در آن صورت صفات پدیده ها را پیدا میکند،و نمی شود گفت«بین خدا وپدیده ها جدائی است»و«خدا بر پدیده ها برتری دارد»تا سازنده وساخته شده همانند تصور شوند،وخالق وپدید آمده با یکدیگر تشبیه گردند.مخلوقات را بدون استفاده از طرح و الگوی دیگران آفرید،و در آفرینش پدیده ها از هیچ کسی یاری نگرفت،زمین را آفرید وآن را بر پا نگهداشت بدون آن که مشغولش سازد، ودر حرکت وبی قراری،آن را نظم واعتدال بخشید،وبدون ستونی آن را به پا داشت،و بدون استوانه ها بالایش برد و از کجی و فرو ریختن نگهداشت واز سقوط ودر هم شکافتن حفظ کرد،میخ های زمین را محکم،و کوههای آن را استوار،وچشمه هایش را جاری،ودره ها را ایجاد کرد.آنچه بنا کرده به سستی نگرائید،و آنچه را که توانا کرد نا توان نشد.خدا با بزرگی وقدرت بر آفریده ها حاکم است،وبا علم وآگاهی از باطن و درونشان با خبر است،وبا جلال وعزت خود از همه برتر وبالاتر است،چیزی از فرمان او سر پیچی نمی کند،وچیزی قدرت مخالف با او را ندارد تا بر او پیروز گردد،و شتابنده ای از او توان گریختن ندارد که بر او پیشی گیرد،وبه سرمایه داری نیاز ندارد تا او را روزی دهد.همه در برابر او فروتنند،ودر برابر عظمت او ذلیل وخوارند.از قدرت وحکومت او به سوی دیگری نمی توان گریخت که از سود وزیانش در امان ماند.همتائی ندارد تا با او برابری کند،و او را همانندی نیست که شبیه او باشد.اوست نابود کننده پدیده ها پس از آفرینش،که گویا موجودی نبود.


 

دسته ها :
چهارشنبه بیست و هفتم 8 1388

کارما یا کارمه برگرفته از واژه سانسکریت کارما می‌باشد ؛ به معنای ((متعادل کردن)). همچنین می‌توان آن را چنین معنی کرد که: هر عملی، عکس‌العملی در پی دارد. این مفهوم به اصل علت و معلول مربوط است. اگر به کسی بدی کنی انرژی آن باید متعادل شود. این را می‌توان چنین معنی کرد که آن شخص زمانی دیگر رفتاری مشابه آن با شما خواهد داشت، یا این که زمانی پیامدهای اعمالتان را درک خواهید کرد و تصمیم خواهید گرفت که نگرش و رفتارتان را عوض کنید. زمانی که به درک فکر یا عمل‌تان نایل شوید مقداری از نیروی کارمایی آزاد می‌گردد. معمولاً با انجام عملی که اشتباهتان را اصلاح نماید خودتان را به قدر کافی تغییر خواهید داد تا اینکه دیگر در زیر بار عقوبت کارمایی نباشید.

بعنوان مثال اگر فردی منفی و ریاکار بوده‌اید و بعداً خود را اصلاح نموده‌اید، احتمال دارد خطایتان کاملاً پاک شود؛ یعنی آن را متعادل نموده‌اید.

اگر چه کارما به معنی متعادل کردن است اما اغلب آن را به معنی پرداختن هزینه‌ای برای اعمال بد می‌دانند. ممکن است معنای کارمای خوب اشتباه فهمیده شود؛ اما بنظر می‌رسد که انجام اعمال خوب به منظور کسب کارمای خوب نتیجه‌ای عالی دارد. اما با این وجود اگر شخصی به این موضوع وابسته شود ممکن است کارمای خوب در زمان‌های نامناسب و به طرزی عجیب به سراغش بیاید.

کارمای بد را می‌توانیم فقدان رشد و درک بشماریم که فقط ضربات سخت اتفاقات نامطلوب می‌توانند موجب آن شوند. به عنوان مثال رفتار ظالمانه داشتن با دیگران می‌تواند باعث شود که بعداً در زمان دیگری خودمان رفتار ظالمانه‌ای را تحمل نماییم که نتیجه آن، توجه و محبت نسبت به دیگران خواهد بود. اگر واقعا از زاویه‌‌ی گسترده‌تری نگاه کنیم، شاید چیزی بنام ((کارمای بد)) وجود نداشته باشد. می‌توان آن را به عنوان فرصتی در نظر آورد که به ما کمک می‌کند رشد کنیم و راهی برای بهتر بودن را درک نماییم. کارمای خوب می‌تواند تنها چیز ساده‌ای در ردیف آرامش فوق‌العاده و عشق باشدکه به دست می‌آید؛ که عشق غیر شرطی و ارائه خدمت عاشقانه وداوطلبانه به دیگران موجب آن بوده است.

کارما ممکن است بصورت عشق، نفرت، طمع یا دیگر احساسات و تمایلات بروز کند. این پدیده بصورت انرژی تظاهر پیدا می‌کند. که میبایستی متعادل گردد. زمانی که خود را دچار احساس خاصی، نظیر عشق یا نفرت می‌یابید، ممکن است بخواهید از منشاء آن اطلاع پیدا کنید.

پس از آن که کسی از نوع کارمای ورای یک موقعیت مطلع می‌شود، مقدار زیادی از قدرت کارما آزاد می‌شود و فرد چندان در سیطره آن باقی نمی‌ماند. گاهی اوقات علت کارمایی مخفی و پوشیده می‌ماند تا زمانی که شخص به قدر کافی تجربه بیندوزد تا رشد مطلوب حاصل شود.

تمام اتفاقاتی که برای افراد حادث می‌شوند ناشی از کارما نیستند. بسیاری از اوقات اتفاقی از طریق ایعاد ژنتیکی عمل می‌کند که یا موجب رشد شخص و یا موجب رشد دیگران می‌شود.

دسته ها :
چهارشنبه بیست و هفتم 8 1388
نحوه از شیر گرفتن کودکاز شیر گرفتن ، تغییر تدریجی تغذیه کودک از شیر به غذاهای ترکیبی است . شیر تا پیش از ۴ ماهگی ، کلیه مواد غذایی لازم را برای کودک فراهم می کند . بین سنین ۴ تا ۶ ماهگی ،‌ دستگاه گوارش کودک به حدی از رشد و تکامل می رسد که برای هضم غذاهای پیچیده تر نیز آماده می شود . در این سنین ، علائم گرسنگی بعد از شیرخوردن و تقاضا برای افزایش دفعات تغذیه دیده می شود . این علایم نشانه آمادگی کودک جهت از شیر گرفتن است .  غذاهای اولیه : تغییر غذای کودک از شیر به غذاهای جامد یک روند تدریجی است که تکمیل آن به ۳ تا ۴ ماه یا حتی بیشتر زمان نیاز دارد . بعضی کودکان سریعاً به غذاهای جامد عادت می کنند ولی عده ای دیگر نیاز به زمان بیشتری دارند . نمودار زیر یکی از روشهای از شیر گرفتن را ارائه می کند . البته موارد ذکر شده باید با شرایط کودک و موقعیت زندگی و معیشتی والدین منطبق گردد . هیچ قانون و زمان خاصی برای از شیر گرفتن شیرخوار وجود ندارد . طول مدت روند تغییر غذا از شیر به جامدات ،‌ یا نوع غذای پیشنهادی نیز متغیر است . مهمترین مسئله دارا بودن دیدگاه مثبت و انعطاف پذیری در این مورد است . در خلال چند هفته اول بعد از، از شیر گرفتن ، کار شما تهیه غذاهای جامد و دادن آنها به کودک با استفاده از قاشق است . کودک شما احتمالاً در مراحل اولیه از این راه فقط مقادیر کمی مواد غذایی بدست می آورد . برای دادن مواد غذایی به کودک زمانی را انتخاب کنید که هم مادر و هم کودک در آرامش بسر می برند . اغلب موقع نهار بهترین زمان برای دادن مواد غذایی جامد به کودک است . ممکن است اشتیاق کودک شما برای خوردن مواد غذایی جدید در زمان صبحانه نسبت به سایر اوقات کمتر باشد . همچنین در زمان گرسنگی و یا زمانی که کودک خسته است اشتیاقی برای استفاده از مواد غذایی جامد نداشته باشد . کودک را در آغوش بگیرید و کار خود را با دادن نیمی از شیر هر وعده ، ‌سپس یک قاشق غذا و دوباره شیر دادن به مقداری بیشتر نسبت به دفعه اول شروع کنید . برای شروع ، برنج یا سبزیجات و میوه ها ( به غیر از مرکبات ) ، بهترین غذا برای کودک است . زیرا این مواد کمتر باعث ایجاد واکنش های زیان آور در کودک می شوند . در صورت امتناع از خوردن غذا توسط کودک و یا ابتلا به اسهال ،‌استفراغ ،‌بثورات ، از دادن آن غذا برای چند هفته اجتناب کنید . بتدریج از مقدار شیر بکاهید و تا قبل از یکسالگی جهت تأمین نیاز کودک به شیر فقط از شیر مادر یا شیرخشک استفاده نمائید .  

 

روش صحیح از شیر گرفتن برای تغذیه صحیح کودک باید از غذاهایی که در هنگام بلوغ نیز به فرزندان داده می شود ، استفاده نمائید . همیشه از غذاهای خانگی که از مواد تازه تهیه شده است . استفاده کنید . به غذای کودک نمک اضافه نکنید . جهت جلوگیری از پوسیدگی دندان ،‌ استفاده از مواد قندی و شیرین را محدود کنید . جهت آشنایی کودک با انواع مختلف مواد غذایی و چاشنی ها تنوع در مواد غذایی کودک ایجاد کنید . این عمل از بهانه گیری در امر غذا خوردن در آینده جلوگیری می کند .   برنامه پیشنهادی برای از شیر گرفتن کودک
قبل از خواب عصرانه نهار صبحانه صبح زود / در طول روز مراحل
تغذیه با شیر تغذیه با شیر به اندازه نیمی از مقدار نهار به کودک شیر بدهید . سپس یک تا دو قاشق چای خوری غلات مخلوط شده با شیر یا سبزی یا پوره میوه بدهید .   تغذیه با شیر تغذیه با شیر - در خارج از زمان وعده های غذایی از آب جوشیده سرد شده استفاده نمائید . هفته ۲-۱
تغذیه با شیر تغذیه با شیر ۳  تا ۴ قاشق چای خوری حبوبات ، پوره سبزی یا پوره میوه به کودک بدهید ، قبل ، بعد و در خلال خوردن به کودک شیر بدهید . یک قاشق چای خوری غلات بدون گلوتن ،‌قبل و بعد و در خلال خوردن غلات ، به کودک شیر بدهید تغذیه با شیر - در خارج از وعده های غذایی از آب جوشیده سرد شده استفاده نمائید . هفته ۴-۳
تغذیه با شیر به کودک ۱ تا ۲ قاشق چای خوری حبوبات ،‌سبزی یا پوره میوه بدهید . قبل و بعد و در طی خوردن غذاهای جامد ، به کودک شیر بدهید . ۲  تا ۳ قاشق چای خوری مواد پروتئینی ( پنیر ، سبزی ، ماهی یا گوشت )‌ بدهید . سپس ۲ تا ۳ قاشق چای خوری مواد غذایی شیرین به کودک بدهید . قبل ، بعد ودر طی خوردن غذاهای جامد ، به کودک شیر بدهید . یک تا دو قاشق چای خوری ،‌غلات به کودک بدهید . قبل ،‌ بعد و طی خوردن غلات به کودک شیر بدهید . ابتدا از شیر استفاده ننمائید . در خارج از وعده های غذایی از آب جوشیده سرد شده یا آب میوه رقیق شده استفاده نمائید . هفته ۶-۵
تغذیه با شیر به کودک مواد پروتئینی و بدنبال آن مواد غذایی شیرین بدهید . قبل ،‌بعد و در طی خوردن غذاها ی جامد ، به کودک شیر بدهید .   ۲ تا ۳ قاشق سالادخوری مواد پروتئینی و به همان مقدار مواد غذایی شیرین ( ماست یا میوه پودر شده ) به کودک بدهید . قبل ، بعد و در طی خوردن غذاهای جامد ، به کودکان شیر بدهید . ۵  تا ۶ قاشق سالادخوری غلات بدهید . قبل و بعد در طی خوردن غلات ، به کودک شیر بدهید . به غیر از شیر ، با لیوان به کودک نوشیدنی های مختلف بدهید . غذای کودک باید نرم و خمیری باشد . هفته ۸-۷
تغذیه با شیر به کودک مواد پروتئینی و غذاهای شیرین همراه با مقداری شیر بدهید . مواد پروتئینی و به دنبال آن مواد غذایی شیرین به کودک بدهید ، شیر را در فنجان به کودک بدهید . غلات ،‌قبل ، بعد و در طی خوردن آن به کودک شیر بدهید . اغلب به غیر از شیر از نوشیدنیهای مختلف با لیوان استفاده نمائید . هفته ۱۰-۹
تغذیه با شیر به کودک مواد پروتئینی و مواد غذایی شیرین بدهید . در فنجان به کودک شیر بدهید . مواد پروتئینی و به دنبال آن مواد غذایی شیرین به کودک بدهید در فنجان به کودک شیر دهید . غلات و شیر ، از هفته ۱۳ به بعد می توانید هنگام صبحانه شیر را بدون فنجان به کودک بدهید . هر روز حدود نیم لیتر شیر به کودک بدهید . هفته ۱۱ به بعد
 استفراغ در شیرخوار در خصوص شیرخوارانی که پس از شیرخوردن هر چه خورده استفراغ می کنند باید اذعان کرد تقریباً همه بچه ها مقداری از شیری را که می خورند بالا می آورند واگر کودک شاداب و خوشحال باشد ، وزن گیری ماهانه آن مناسب باشد باید به مادر اطمینان داد که مشکلی متوجه کودک نیست و استفراغ کودک بیشتر مشکل لباسشویی است نه مشکل پزشکی . البته اگر این مشکل مرتباً ادامه پیدا کند یا کودک وزن گیری مناسب نداشته باشد و یا شاداب نباشد باید به پزشک متخصص مراجعه کرد . هنگامی که کودک در ابتدا شروع به مکیدن پستان می کند و پستان مادر رگ کرده و صدای غورت غورت کردن شیر در گلو بچه شنیده می شود بهتر است با دو انگشت که در هاله پستان قرار دارد میزان سرعت خروج شیر را کم کرد و بعد از مقداری شیر خوردن آرام آرام آروغ شیر خوار گرفته شود و بعد عمل شیرخوردن ادامه یابد .  همچنین بعد از شیرخوردن و هنگام خوابیدن کودک ۵-۴ سانتیمتر سر و گردن او بالاتر از شکم و بدن وی قرار داده شود .  
دسته ها :
شنبه بیست و سوم 8 1388
چگونه می‌توان فکر کردن را به کودکان آموخت؟

معمولا معلمان معترض هستند که یاد دادن یکسری اطلاعات خشک و بی روح به بچه ها و یادآوری آن در امتحانات بسیار سهل الوصول تر است از اینکه به آنها یاد دهیم که چگونه فکر کنند. آیا می توان اندیشیدن را به کودکان آموخت؟
  
معمولا معلمان معترض هستند که یاد دادن یکسری اطلاعات خشک و بی روح به بچه ها و یادآوری آن در امتحانات بسیار سهل الوصول تر است از اینکه به آنها یاد دهیم که چگونه فکر کنند. آیا می توان اندیشیدن را به کودکان آموخت؟ تحقیقات می گویند: «بله»

بخشی از تفکر، از تجربه نشات می گیرد؛ بنابراین برای اینکه بچه های یادبگیرند چطور فکر کنند (که شامل چگونگی ارزیابی آنها از موقعیت، چگونگی توجه آنها بر مهمترین جنبه ها، نحوه تصمیم گیری برای انجام کار، و چگونگی ادامه کار می شود) نیاز به تجربه دارند.

اما چگونه می شود بستر مناسب برای تجربه کودکان را فراهم آورد؟ 

مهارتهای فکر کردن درباره فعالیت های روزانه در مدرسه یا خانه را باید به کودکان و نوجوانان آموخت. این کار می تواند بسیار ساده آغاز شود. از خردسال ها سوالات با انتهای باز بپرسید که با آیا، چرا و چطور شروع می شوند؛ و درحالی که سوالات را برایشان می خوانید آنها را تشویق کنید مهارتهای کلامی خود را بهبود بخشند، این سوالات پرسشی می تواند کمک کند تا کودکان چگونه فکر کردن را یاد بگیرند. همین روش به کودکان سنین بالاتر هم می تواند کمک کند. 

1. از کودکان بخواهید اطلاعات را با هم «جفت و جور» کرده و داده های جدید را با آنچه از قبل می دانستند، مقایسه کنند. این کار به آنها کمک می کند یاد بگیرند، ارتباط بین لغات یا مفاهیم را بشناسند و دریابند دو موضوع در چه نکاتی و مواردی با هم اشتراک و درچه مواردی با هم تفاوت دارند. دانش آموزان می توانند از طبقه بندی کردن اشیا استفاده کنند که به آنها در یادآوری بهتر مطلب و اندوخته های ذهنی شان کمک کند.

2. عملکرد «تفکر انتقادی» را که توانایی ارزیابی کردن اطلاعات است را به بچه ها بیاموزید. به آنها بیاموزید تا درباره هر چیزی که می شنوند یا میخواهند که به دست بیاورند چهار پرسش بپرسند.
 
الف) آیا آن چیز جالب و درخور شایسته است؟ 
ب) دانست اطلاعاتی راجع به ان چیز می تواند جزو اطلاعاتی قرار گیرد که اطلاعات عمومی به شمار می آید مثلا اکسیژن ترکیب شده است از O2 H؟
ج) اگر جزو اطلاعات عمومی قرار نمی گیرد، دلیل خاص بودن آن چیست و چرا کودک میل دارد راجع به آن نکاتی را بداند. اگر دلیلی دارد، آیا دلیل معتبر هست یا خیر؟ اگر نیست، بچه ها باید یادبگیرند که تلاشی برای درک و دانستن اطلاعاتی که به دردشان نمی خورد یا آن را دوست ندارند، نکنند.
 
به بچه ها نشان دهید چطور به یک مسأله نزدیک شوند:
 الف : کودکان نیاز دارند تشخیص دهند چه چیزهایی را می دانند، چه چیزهایی را نمی دانند و باید چه کاری انجام دهند، سپس آنها می توانند
ب: نقشه یی را برای حل مساله طراحی کنند.
پ: نقشه یی را ارزیابی کنند و تصمیم بگیرند که آیا موثر هست یا خیر؟ 

3. از «راهنمای تصورات دهنی» و تصویر یک حادثه یا تجربه استفاده کنید. تخیلات حسی به ما کمک می کنند که اطلاعات را درحافظه بلندمدت ذخیره کنیم. هر چه از ظرفیت بیشتر حواسمان استفاده کنیم، بهتر است. به این ترتیب ممکن است از بچه ها خواسته شود در حین خواندن داستان هایی درباره صحرا، آن را «ببینند» ، شن های آنجا را لمس کنند، به صدای بادگوش دهند و گرما و تشنگی را احساس کنند. این رویکرد از جزییات و حواشی استفاده می کند. 
 
4. به بچه ها یاد دهید فراتر از آنچه یادگرفته اند، فکر کنند. ممکن است از بچه ها خواسته شود در حین مطالعه انقلاب آمریکا بگویند سربازان در دوره «فورگ» چه احساسی داشتند؟ چه لباسی پوشیده بودند؟ تصور کنید شما در آن موقعیت قرار گرفته اید، نامه یی به خانواده خود بنویسید. 
 
5. خلاقیت را برانگیزید. از بچه ها بخواهید اطلاعات تازه یی را خلق کنند یا بسازند. مثلا یک وسیله خنگی برای یکی از کارهای سخت خانگی درست کنند.
 
6. طرح های خلاق پیشنهاد کنید. مصل نوشتن یک شعر یا طراحی یک تصویر. بچه ها را تشویق کنید. نسخه دست اول تهیه کنند تا بعد آن را چاپ کنند. 
 
7. به کودکان ابزار اساسی کار را بدهید و به آنها یاد دهید چطور و چه وقت آنها را به کار ببرند، مثل خواندن نقشه، انجام محاسبات و کاربرد ذره بین.
 
8. بچه ها را تشویق کنید اهداف را مرتب کنند و یک چارچوب زمانی برای آنها مشخص کنند و سپس آنها را یادداشت کنند. به این ترتیب می توانند پیشرفت خود را ببینند. 
 
9. کودکان را یاری دهید تا بیاموزند چطور مهمترین نکات آنچه را که می خوانند می بینند یا می شنوند، پیدا کنند. 
 
10. کودکان را به نوشتن ترغیب کنید. زیرا وقتی افکار را بخواهیم بر روی کاغذ بیاوریم ناچار باید آنها را مرتب کنیم. طرح هایی که بچه ها می توانند از آن لذت برده و چیزهایی از آن بیاموزند؛ از جمله نگهداری یک مجله، ارایه یک بحث به یکی از والدین (برای افزایش پول تو جیبی یا خرید یک چیز خاص یا یک حق) یا نوشتن نام به یک شخص مشهور

دسته ها :
شنبه بیست و سوم 8 1388

در روزگاران قدیم زنی که به تنهایی و پیاده سفر می کرد در عبور از کوهستان سنگ گرانقیمتی پیدا کرد. روز بعد او به مسافری گرسنه برخورد کرد، آن زن کیف خود را باز کرد و مقداری غذا به او داد ولی آن مسافر سنگ گرانقیمت را دید و از زن خواست تا آن را به او بدهد. و زن عاقل بدون درنگ سنگ باارزش را به او داد.مرد مسافر به سرعت از آنجا دور شد و از شانس خوب خود بسیار شادمان گشت. او می دانست آن سنگ آنقدر ارزش دارد که تا آخر عمر با خیال راحت زندگی بی دردسر و پرنعمت را داشته باشد.چند روزی گذشت ولی طمع مرد او را راحت نمی گذاشت و مرتب با خود می گفت اگر او چنین سنگ باارزشی را به این سادگی به من داد پس اگر از او می خواستم بیش از این به من می داد. بنابراین مرد بازگشت و با سختی فراوان آن زن را پیدا کرد سنگ گرانقیمت را به او بازگرداند و به او گفت: من خیلی فکر کردم و می دانم که این سنگ چقدر ارزش دارد اما من او را به تو باز می گردانم به این امید که چیزی به من بدهی که از این سنگ باارزشتر باشد.زن عاقل گفت: از من چه می خواهی؟ مرد گفت: همان چیزی که باعث شد به این راحتی از این همه ثروت چشم پوشی کنی! زن پاسخ داد: قناعت. به همین دلیل است که می گویند افراد ثروتمند و یا فقیرند به خاطر آنچه هستند نه آنچه دارند. ما با آنچه بدست می آوریم زندگی می کنیم و با آنچه می بخشیم یک زندگی می سازیم.

منبع :ابواب

انسان ها ثروتمند و یا فقیرند به خاطر آنچه هستند نه آنچه دارند. ما با آنچه بدست می آوریم زندگی می کنیم و با آنچه می بخشیم یک زندگی می سازیم.
حال بعد از خواندن این حکایت کمی راجع به صفت قناعت با هم صحبت می کنیم:

واژه "قانع " یک بار در قرآن کریم به کار رفته است و آن در آیه 36 سوره مبارکه "حج" است.

حضرت امام صادق (ع) در تفسیر این آیه در ترجمه واژه "قانع " فرموده‌اند: «قانع کسی است که هر چیز برایش بفرستی، هر چند یک تکه گوشت باشد قناعت می‌کند». [المیزان، ج 14، ص 537]

با ذکر چند روایت اهمیت صفت عالیِ قناعت را روشن می‌کنیم:

رسول گرامی اسلام(ص) «قناعت، برکت است». [میزان الحکمه، ج 1، ص 545]

امام علی (ع): «آفت پارسایی، کمیِ قناعت است». [میزان الحکمه، ج 1، ص 180]

امام علی (ع): «زیباییِ زندگی،به قناعت است». [غررالحکم، حدیث 4749]
رسول مکرّم اسلام (ص): «به آنچه به تو رسیده، قناعت کن، تا کار حسابرسی، بر تو آسان گردد». [اعلام‌الدین، ص 344]

امیرالمؤمنین علی (ع): «وقتی خداوند خوبی بنده‌ای را بخواهد، به او قناعت عطا می‌کند». [میزان الحکمه، حدیث 5599]

امام صادق (ع)نیز ضمن حدیثی، به فایده و اثر قناعت اشاره می‌فرمایند: «انسانِ دیندار می‌اندیشد، و در نتیجه آرامش او را فرا می‌‌گیرد و... قناعت می‌ورزد و به سبب آن [از مردم] بی‌نیاز می‌شود و به آنچه به او داده شده، خشنود می‌شود». [میزان الحکمه، حدیث 6452]

دسته ها :
شنبه شانزدهم 8 1388
مرکز کنترل در درون شماست/احساس ارزشمندی کنید

زندگی با مشکلات گوناگون و جلوه‏های رنگارنگش آن چنان ما را گرفتار کرده است که هر چه بیشتر تلاش می‏کنیم کمتر به هدف می‏رسیم . دائما احساس می‏کنیم گم شده‏ای داریم . آن قدر در روزمرگی‏ها غرق شده‏ایم که از همه چیز و همه کس غافل مانده‏ایم . مدت‏ها است که فرهنگ «مراقبه‏» را به دست فراموشی سپرده‏ایم . نمی‏دانیم کیستیم، کجاییم و چه می‏خواهیم. بسیاری را می‏بینیم که به شدت افسرده‏اند و در زندگی کمتر احساس شادی می کنند . این‏ها کسانی‏اند که به خود، دیگران و محیطی که در آن زندگی می‏کنند بی‏توجه‏اند .

 

باید پذیرفت که این دست کشیدن از خود ، موجب بروز مسائل زیادی برای فرد و اطرافیانش می‏شود; در درجه اول احساس بی کفایتی و بی‏لیاقتی می‏کند . پدید آمدن این زمینه عاطفی سبب می شود که فرد جریان فکری خود را به کار نیندازد و هیچ‏گاه خود را برای فهم، درک و عمل آماده نبیند . چنین انسانی در شناخت توانایی‏ها و نقاط ضعف و قوت خود آگاهی ناقص‏تری دارد; لذا در تنظیم اعمال و رفتار خویش ناموفق‏تر است و از فعالیت‏های مثبت امتناع می‏ورزد و در نتیجه دچار یاس و افسردگی می‏شود .

 

برای جلوگیری از بروز چنین مسائلی باید یاد بگیریم از «خود»های خود خوب مراقبت کنیم و به آن‏ها برسیم تا سالم‏تر، شادتر و خوشبخت‏تر باشیم . در نتیجه این مراقبت، بهتر کار خواهیم کرد و توانایی بیشتری از خود نشان خواهیم داد . فردی خواهیم شد با عزت نفس بالا که خود را خوب می‏شناسد، بر خصوصیات مثبت، توانایی‏ها، زیبایی‏ها و استعدادهای خاص خود آگاه است و به آن ارج می‏گذارد و از بودن آن‏ها احساس خوشحالی و رضایت می‏کند و به طور واقع بینانه محدودیت‏ها، کاستی‏ها و ناتوانی‏های خود را می‏بیند و نه تنها از آن‏ها شرمنده نیست، بلکه قسمتی از خود می‏داند .

رسیدن به احساس «خود ارزشمندی‏» بهترین و ساده‏ترین راه رسیدن به دیگر لذت‏های حقیقی است .
احساس «خود ارزشمندی‏» یا عزت نفس یکی از نیازهای مهم روحی و روانی انسان است که در همه به طور فطری وجود دارد و با جهت‏گیری صحیح موجب رشد و کمال او می‏شود . انسان با داشتن این احساس است که لذت و شادمانی زندگی را تجربه می کند و از توانایی‏هایی که به او عطا شده به صورت فعال استفاده می کند .

با پرداختن به خود است که یاد می‏گیریم از «خود» مراقبت کنیم; زیرا خود واقعی ما زیباست و ارزش مراقبت را دارد . آن قدر چیزهای زیبا در وجود هر یک از ما وجود دارد که نمی‏توان به راحتی از آن‏ها گذشت . برای رسیدن به این زیبایی‏ها و پیداکردن «بهترین خود» می بایست‏خودبینی را کنار بگذاریم . به خودمان وقت‏بدهیم تا به آن چشمه مطمئنی که سرشار از آرامش، نیرو و توانایی است‏برسیم و این مصداق فرمایش امام علی‏علیه السلام است که: «خدا شناس‏ترین شما، خودشناس‏ترین شماست‏» . (1)


چگونه مراقب خود باشیم؟

گام اول برای مراقبت از خود آن است که سعی کنیم با خویش مهربان‏تر باشیم; به بیانی دیگر، با خودمان آن چنان رفتار کنیم که انتظار داریم دیگران با ما رفتار کنند; یعنی به خودمان احترام بگذاریم و برای سلامتی و نشاط خود تلاش کنیم (مثلا ورزش کنیم، به مسافرت برویم، به مسائل بهداشتی خود توجه داشته باشیم، گاه بهانه‏ای برای خندیدن و شاد بودن پیدا کنیم و) . . . و به این وسیله عزت نفس خود را افزایش دهیم . اگر ما خودمان به فکر خودمان نباشیم ، دیگران هرگز نمی توانند برای خوشبختی ما کاری بکنند . در مقابل، ما نیز نمی‏توانیم قدمی برای دیگران برداریم; زیرا به فرمایش امام علی‏علیه السلام: «کسی که به خودش بدی کند، نمی‏توان توقع خوبی از او داشت . » (2) و بالعکس «کسی که با خودش مهربان باشد به دیگری ستم روا نمی‏دارد . » (3)

 

ما زمانی می‏توانیم با دیگران ارتباطی خوب و زیبا داشته باشیم که «من‏» بتوانم با خودم چنین رابطه‏ای برقرار کنم و «تو» باخودت .
  امام علی‏علیه السلام می‏فرمایند: «کسی که نتواند خودش را اصلاح کند هرگز نخواهد توانست دیگری را اصلاح نماید . » (4)

شاید تصور شود که رسیدن به خود و مراقبت از خویش، رفتاری خود خواهانه است . حتی بسیاری از خانواده‏ها از همان ابتدا به فرزندان خود یاد می دهند که دیگران را به خود ترجیح بدهند . در حالی که این رفتار زمانی نتیجه مثبت می‏دهد که فرد لذت رسیدن به خود و مراقبت از خود را تجربه کرده باشد . این که ما اول به خودمان برسیم بعد به دیگران ، روال عادی و طبیعی رشد است . آن چه زشت است، این است که ما «فقط‏» به خود بیندیشیم، چرا که «فقط‏» به خود اندیشیدن و به خود رسیدن مانند این است که هر روز غذایی را که دوست داریم، بخوریم و این خستگی آور است . برای این که زندگی خود را متعادل کنیم باید به دیگران هم اهمیت‏بدهیم و مردم را هم دوست داشته باشیم . در همین جاست که می‏توان مفهوم ایثار، بخشیدن، دوست داشتن‏ها و چیزهایی که برایمان بسیار با ارزش‏اند را فهمید .

 

قدم بعدی در مراقبت از خود این است که « انسان خودش برای خودش نگهبان بگمارد تا مراقب اعمال او باشد . » (5) برای داشتن چنین نگهبانی کافی است‏به خود «توجه‏» داشته باشیم; زیرا بنا به فرمایش امام علی‏علیه السلام: «نفس توجه به خود، انسان را به سوی اصلاح نفس » (6) و به دست آوردن بهترین‏ها هدایت می‏کند . در درون هر یک از ما مرکزی وجود دارد که می‏داند چه چیز برای ما خوب و چه چیز بد است:

(فالهمها فجورها و تقویها) (7) یا (بل الانسان علی نفسه بصیرة .) (8)

این مرکز زمانی فعال می شود که ما به آن «توجه‏» داشته باشیم . حال باید دید چگونه می توان این «توجه‏» را به وجود آورد؟

برای پاسخ به این سوال در مقاله ی بعد با ما همراه باشید....

 

پی‏نوشت‏ها:

1) غررالحکم: «اعرفکم بنفسه اعرفکم بربه . »

2) همان: «من اساء الی نفسه لم یتوقع منه جمیل . »

3) همان: «من اشفق علی نفسه لم یظلم غیره . »

4) همان: «من لم‏یصلح نفسه لم یصلح غیره . »

5) همان: «اجعل من نفسک علی نفسک رقیبا . »

6) همان: «نظر النفس لنفسه العنایة بصلاح النفس . »

7) سوره شمس، آیه 8 .

8) سوره قیامت، آیه 15 .

 

منبع :مجله یاس

در مقاله ی قبل گفتیم که یکی از راه های نگهبانی از خود این است که « انسان خودش برای خودش نگهبان بگمارد تا مراقب اعمال او باشد . »  برای داشتن چنین نگهبانی کافی است‏به خود «توجه‏» داشته باشیم; زیرا بنا به فرمایش امام علی‏علیه السلام: «نفس توجه به خود، انسان را به سوی اصلاح نفس » و به دست آوردن بهترین‏ها هدایت می‏کند . در درون هر یک از ما مرکزی وجود دارد که می‏داند چه چیز برای ما خوب و چه چیز بد است . در این مقاله راجع به چگونگی راه اندازی این مرکز صحبت می کنیم :

در طول روز چند بار فقط برای «یک دقیقه‏» بایستیم و ببینیم چه می کنیم .

دکتر اسپنسر جانسون در این مورد راهکار جالبی به نام: «توقف!» دارد . این که ما در طول روز چند بار فقط برای «یک دقیقه‏» بایستیم و ببینیم چه می کنیم . به آن چه فکر می کنیم یا انجام می دهیم بنگریم و خود را محاسبه کنیم . درست مثل کسی که در شهر رانندگی می‏کند و در برابر تابلوهای ایست، توقف می‏کند . این تابلوها کمک می کنند تا شخص به آسانی و سالم به مقصد برسد . هر چند این کار عجیب به نظر می‏رسد که ما فقط در یک توقف کوتاه بخواهیم به آن چه انجام می‏دهیم، بیندیشیم و به سؤال های خود پاسخ بدهیم، ولی اغلب در همین فرصت‏های کوتاه، راه بهتر شدن کار یا فکری را که در آن دقیقه درگیر انجامش هستیم پیدا خواهیم کرد . همین توقف کوتاه به ما کمک می‏کند به سرانجام کارها بیندیشیم و این یعنی مراقبت از خود; زیرا «به کار بستن فکر و اندیشه در کارها، پایان کار را نیکو می‏کند . » (1) و از طرفی «نیک و بد کارها را نمایان می‏سازد» (2) و «ما را آماده می‏کند تا به اصلاح آن‏ها پرداخته و نتیجه بهتری بگیریم . » (3)

 

امام صادق علیه السلام نیز در این زمینه به یکی از دوستانشان به نام جندب می‏فرمایند: «ای جندب! در برابر هر کاری «توقف کن‏» تا به آغاز و انجام آن کار آگاه شوی . قبل از آن که در آن کار بمانی و نهایتا پشیمان شوی . ای جندب ! به درستی که تو (خود) طبیب نفس خویشی، نشانه‏های سلامتی و بیماری را تشخیص می‏دهی، درمان را هم خوب می‏دانی; پس (لحظه‏ای) درنگ کن ببین با خود چه می کنی . . . » (4) آری «هر انسانی به نفس خویش آگاهی دارد هر چند عذر تراشی می‏کند . » (5) پس چرا نفس خویش را رها سازیم تا ما را در کوره راه‏های تاریکی رها کند؟! (6)

زندگی را ساده‏تر بگیریم تا بسیاری از فشارهای روحی را از بین ببریم، زیرا زندگی وقتی ساده‏تر باشد، ساده هم حفظ می‏شود .
شاید بپرسید در این توقف چه سؤال‏هایی از خودمان بکنیم و چگونه به پاسخ صحیح برسیم؟ شاید با یک مثال مطلب روشن شود . فرض کنید برای به دست آوردن چیزی سخت در تلاش هستید و زحمت می کشید . شما می توانید گاه در اثنای کار از خود بپرسید «آیا آن چه را که اکنون به دنبالش هستم و برایش تلاش می کنم واقعا «نیاز» من است؟» زیرا «نیاز» چیزی است که برای «بودن‏» و گذراندن زندگی خود آن را می‏خواهیم و وقتی آن را به دست می‏آوریم، احساس شادی و سرور می‏کنیم . در مقابل این نیاز «میل‏» قرار دارد; یعنی چیزی که امیدواریم به دست آوردنش ما را خوش‏حال کند - که غالبا هم نمی‏کند - مثل میل به پول; به دستش می‏آوریم، ولی می‏بینیم ما را راضی نمی‏کند و هنوز بیشتر از آن چه به دست آورده‏ایم، می‏خواهیم . اگر توقف کنیم و این سؤال را از خود بکنیم و گاه اگر فرصت‏بیشتری پیدا کردیم نیازهایمان را روی کاغذ بیاوریم و پیش خود تجزیه و تحلیل کنیم، اغلب جوابی را که به دست می‏آوریم ما را از دنبال کردن چیزهایی که به آن نیاز نداریم، باز می‏دارد .

مثال دیگر: گاه کاری انجام می‏دهیم که خوب از آب در نمی‏آید و موجب فشار روحی ما می‏شود . چگونه می‏توانیم با یک توقف کوتاه از این فشار روحی رهایی پیدا کنیم؟

در این مورد نیز توقف راه‏گشا است . ما می‏توانیم در همین توقف کوتاه زیر و بم آن کار را جست وجو کنیم تا نکات مثبتی را که در اطراف آن یافت می‏شود برای خود بیابیم . یا وقتی در پیچیدگی‏های زندگی گم می‏شویم می‏توانیم آن قدر از شاخ و برگ گرفتاری‏ها بچینیم تا به هسته‏ای که موجب رضایت ما بشود، برسیم . یعنی زندگی را ساده‏تر بگیریم تا بسیاری از فشارهای روحی را از بین ببریم، زیرا زندگی وقتی ساده‏تر باشد، ساده هم حفظ می‏شود . به این ترتیب ما در مقابل تابلوی ایست‏به قسمتی از وجود خویش آگاهی پیدا می‏کنیم و کم‏کم به شناخت از خویش خواهیم رسید و به فرمایش امام علی‏علیه السلام: «هر که خود را شناخت، خدایش را شناخته است . » (7) و کسی که خدا را شناخت عاشقش می‏شود; یعنی به بالاترین مرتبه عزت نفس دست‏یافته است .

 

پی‏نوشت‏ها:

1) غررالحکم: «طول الفکر یحمد العواقب و یستدرک فساد الامور . »

2) همان: «فکر المرء مرآة تراه حسن عمله من قبحه . »

3) همان: «من حاسب نفسه وقف علی عیوبه و احاط بذنوبه فاستقال الذنوب و اصلح العیوب . »

4) تحف العقول، وصایای امام صادق‏علیه السلام به عبدالله بن جندب .

5) سوره قیامت، آیه 15 .

6) غرر الحکم: «من رخص نفسه ذهبت‏به فی المذاهب الظلمة . »

7) همان: «من عرف نفسه فقد عرف ربه . »

 

منبع : مجله یاس

دسته ها :
شنبه شانزدهم 8 1388

خیلی گستاخانه است که بخواهیم درمورد طریقه نصیحت کردن، نصیحتتان کنیم اما درمیان گذاشتن ایده ها، نظرات و تجربیات همدیگر به این طریق می تواند بسیار مفید باشد. نصیحت خوبی که به درستی منتقل شود واقعاً ارزشمند است اما برای بد رساندن پند و اندرز به کسی راه های زیادی وجود دارد.

باید یاد بگیریم که اگر میخواهیم کسی را نصیحت کنیم، اینکار را به بهترین شکل ممکن انجام دهیم چون به این طریق همیشه مورد احترام اطرافیانی قرار می گیریم که به واسطه نصیحت های ما فهم، اعتماد به نفس و کنترل بیشتری نسبت به زندگی خود پیدا کرده اند.

برای اینکه کسی را به درستی نصیحت کنیم، کلید کار  دانستن تفاوت بین درددل منفعل و درخواست فعال است. وقتی کسی از شما برای پند و اندرز، کمک می خواهد، باید طوری به این موقعیت نزدیک شوید که مربیان زندگی به کارشان نزدیک میشوند. یعنی نه با جواب دادن سوالها، بلکه با پرسیدن سوال های درست.

اگر می خواهید بدانید که چطور باید بهترین نصیحت و اندرز را به اطرافیانتان ارائه کنید، به راهنمایی های زیر توجه کنید:

درددل و گوش کردن

درددل کردن تجربه ای ارضاءکننده است. چند روز است که مسئله ای فکرتان را مشغول کرده است و به طور ناگهانی سر درددلتان برای یکی از دوستان باز می شود. فقط درمورد آن موضوع سر صحبت را باز کرده اید اما این عمل به تنهایی فکرتان و روانتان را تصفیه می کند و حتی راه حلهایی هم پیش رویتان قرار می دهد. بعد، دوستتان اشتباهات کارتان را به شما نشان می دهد و به شما می گوید چه باید بکنید و او اگر جای شما بود چه میکرد.

نصیحت زمانی بهترین تاثیر را دارد که طرف مقابل خودش از شما بخواهد. بدترین نصیحت هایی که در عمرتان شنیده اید یا به کسی داده اید، نصیحت هایی است که بدون تقاضا مطرح شده اند. تقاضا مهمترین بخش فرایند کشف است و بهتر است به دوستتان اجازه دهید خودش درمورد مشکلاتش از شما کمک بخواهد و درغیراینصورت بهتر است که توصیه ها و نصیحت هایمان را برای خودمان نگه داریم.

این مسئله به خصوص اگر طرف مقابلمان خانم ها باشند اهمیت بیشتری پیدا میکند. اگر میخواهید خانمی را در کارهایش راهنمایی کنید بهتر است اجازه بدهید خودش از شما بخواهد آنوقت شنونده ای حامی و سنگ صبور باشید و صبر کنید تا طرفتان خودش نظرتان را جویا شود. اگر چنین اتفاقی نیفتاد، می توانید از او سوال کنید که "نظر من را می خواهی؟" و بعد منتظر جواب او بمانید.

سوال پرسیدن

اگر از شما خواسته شده که نصیحت کنید و پند بدهید، و می خواهید مقدس و همه چی تمام جلوه نکنید، موثرترین راه این است که سوال بپرسید، چون:

 - طرف را وادار می کند همه جنبه های مشکلش را خوب بررسی کند.
- به او این امکان را می دهد که راه حلهایی برای خود پیدا کند و تصمیمات و نتیجه آنها را تحت کنترل خود درآورد.
- به شما این امکان را می دهد که از دادن پاسخی که ممکن است نادرست باشد یا آمادگیش را نداشته باشید، جاخالی دهید.
- قدیس و واعظ جلوه نخواهید کرد چون وانمود نمی کنید که همه پاسخ پیش شماست

با اینکه هیچ فرمول قدم به قدمی برای سوالهایی که باید بپرسید وجود ندارد اما باید بتوانید این پرسشها را در قالب پنج پرسش کلیدی، چه چیز، چه وقت، چرا، چه کسی، و چطور  نگه دارید. این سوالات اگر خاص و صریح باشند و پاسخی که به آنها داده می شود هم به همان اندازه صریح باشد، بهترین فرصت را برای تاثیرگذاری در اختیارتان قرار می دهد.

برای مثال، این داستان رادر نظر بگیرید: دوستتان نگران این است که شاید دوست دخترش معتاد شده باشد، و از شما می خواهد کمکش کنید که آیا باید این مسئله را با کسی درمیان بگذارد یا نه.

چه چیزی: او چه کاری انجام داده که باعث شده فکر کنی که مشکلی دارد؟ فکر می کنی به چه موادی اعتیاد دارد؟ آیا درمورد مسائل کوچک دروغ می گوید؟ آیا چیزی را از شما پنهان می کند؟

چه کسی: وقتش را با چه کسی می گذراند؟ آیا تو این افراد را می شناسی؟ وقتی به فکر درمیان گذاشتن این مسئله با دیگران می افتی، چه کسانی به ذهنت می رسند؟ آیا با آنها در این مورد صحبت کرده ای؟

چرا: چرا فکر می کنی که باید مشکل را با دیگران درمیان بگذاری؟ قبل از اینکه اینقدر پیشروی کنید آیا با خودش صحبت کرده ای؟ آیا مستقیماً از خودش پرسیده ای؟ از دوستانش چطور؟

چطور: تصور کن که بقیه راهم از این موضوع باخبر کردی، فقط عده دیگری را در این مسئله درگیر و نگران کرده ای، بدون اینکه حتی مطمئن باشی که چنین مسئله ای صحت دارد. آنها را وارد این اتاق می کنی و به دوست دخترت به دروغ می گویی که می خواهی جای دیگری بروی.

چه زمان: فکر میکنی کی اینکار باید انجام شود؟ فوراً؟ آیا او وارد موقعیت های خطرناکی شده است؟ اگر موضوع را با خودش درمیان گذاشتی و او همه چیز را انکار کرد چه؟

 دست کمک

در وضعیت ایدآل این پروسه سوال پرسیدن—و پرسیدن سوالات بیشتر برحسب پاسخ هایی که دریافت می کنید—می تواند خیلی از شک ها و ابهامات مسئله را از بین ببرد و وقتی این پرسش و پاسخ ها تمام شد، طرف مقابلتان به یک راه حل درست و حسابی رسیده است. اینکار باعث می شود فرد بهتر بفهمد که در آن موقعیت چه کار باید بکند و چه انتخاب هایی پیش رو دارد. مطمئن باشید اگر همه چیز همینطور پیش برود، او باز هم برای کمک به سراغتان می آید.
دسته ها :
سه شنبه بیست و چهارم 6 1388

انتخاب جنسیت جنین همواره با نوعی اما و اگر روبه‌روست. در واقع این روش‌ها تعیین جنسیت جنین را برای والدین تا حدودی میسر می‌کنند، اما با هیچ‌یک از این روش‌ها نمی‌توان گفت موفقیت حتمی است.

در حال حاضر تنها روش مطمئن و علمی تعیین جنسیت جنین در دنیا تکنیکی است به نام PGD* که در واقع مخفف عبارت «تعیین جنسیت پیش از لانه‌گزینی» است.

ایران نیز همپای جوامع پیشرفته دنیا به این تکنیک دست یافته است. هم‌اکنونPGD  بیش از 4 سال است که در ایران انجام می‌شود. اولین نوزاد تعیین جنسیت شده با روش PGD در ایران یک نوزاد پسر بود که در سال 1385 با سلامت کامل به دنیا آمد.

چگونگی تعیین جنسیت پیش از لانه‌گزینی

در این روش با استفاده از دارو، تخمک گذاری زن را تحریک می کنند تا او چندین تخمک به وجود آورد. سپس تخمک‌ها را در محیط آزمایشگاهی با اسپرم‌های همسر ترکیب می‌کنند.

لقاح خارج رحمی

با این کار چندین جنین حاصل می‌شود که با بررسی کروموزمی و تشخیص جنسیت آنها توسط متخصص ژنتیک، تنها جنینی را که جنسیت آن دلخواه زوجین است، به رحم مادر منتقل می‌کنند.

این نوع باروری آزمایشگاهی در واقع نوعیIVF**  ( لقاح تخم در خارج از بدن) است که این بار نه برای درمان ناباروری، بلکه برای تعیین جنسیت جنین استفاده می‌شود.

در این روش در مرحله هشت‌سلولی جنین، نیاز است که یک سلول از جنین جدا شود و مورد بررسی قرار گیرد. اگرچه جداسازی یک سلول آسیبی به آن وارد نمی‌کند، اما در صورت ایجاد مشکلی برای آن سلول، به هیچ عنوان نمی‌توان سلول دیگری از او جدا کرد.

مشکلات روش تعیین جنسیت پیش از لانه‌گزینی

با وجود تمام پیشرفت‌هایی که برای انتخاب جنسیت جنین صورت گرفته است، نمی‌توان از حساسیت‌ها و مشکلات احتمالی شکست تکنیک PGD غافل شد.

انجام عملیات تشخیص جنسیت و بررسی کروموزمی جنین کاری است که ظرافت‌ها و حساسیت‌های خاص خود را دارد و در آن هیچ خطایی، قابل جبران نیست.

مشکل دیگری که گاه در این فرآیند پیش می‌آید آن است که در برخی موارد، علی‌رغم تحریک تخمک‌گذاری، امکان دارد زن تنها یک تخمک تولید کند و در این صورت پس از تشکیل جنین، راهی برای انتخاب جنسیت باقی نمی‌ماند.

از این گذشته از تکنیک PGD نمی‌توان برای زوجین نابارور بهره گرفت، زیرا شانس باروری را کم می‌کند.

دسته ها :
سه شنبه بیست و چهارم 6 1388
از زمانهای بسیار دور، بسیاری از اقوام به خواص طبی و دارویی پیاز پی برده بودند، پیاز دارای مقدار زیادی فسفر، فلور، کالیوم، سیلیسیم، کلسیم، آهن و ویتامین های مختلف است و همه اینها موادی هستند که برای سلامت بدن ضرورت دارند.
وقتی زخمی آب آورد، یا به عفونت نشست، پیاز را بپزند و داغ داغ روی زخم بگذارند، کولی ها هم نه تنها برای تقویت کودکان ضعیف خود بدن آنها را پیاز مالی می کنند، بلکه روی هر زخمی، ازجمله زخم هایی که از نیش مار و زنبور پدیدمی آیند، پیاز می‌مالند.
طب امروزی تأثیر پیاز را در مورد بهبود نسبی زخم ها و رفع عفونت تأیید کرده است، در واقع پیاز «اکسیدگوگرد» را آزاد می کند، «اکسیدگوگرد» از مسکن هاست، ترکیبات گوگردی مثل «سولفامید»ها همه شان خاصیت ضد عفونت دارند، خاصیت آنتی بیوتیکی آب پیاز به حدی است که اگر آن را تا ۱۶هزار برابر رقیق کنیم، باز هم بر باکتری های معده و روده مؤثر واقع می شود به همین دلیل اعتقاد بر این است که «هرعدد پیاز، یک پنیسیلین است» و بیهوده نیست که به ۸۰ تا ۸۵ درصد غذاهای دنیا، چاشنی پیاز می زنند و همراه با ۸‎/۵درصد غذاها، پیازخام می خورند.
ـ چندتوصیه:
پیاز علاوه بر این که چاشنی بسیاری از غذاهاست، ماده اصلی بسیاری از غذاهای خوشمزه است مثل: دلمه پیاز، سوپ پیاز، کیک پیاز، سالادپیاز، راگوی پیاز، سوفله پیاز.
به برخی از نکات مهم درمورد استفاده از پیاز توجه کنید.
۱ـ وقتی می خواهید پیاز بخرید توجه داشته باشید که پیاز خشک و سفت باشد و پوست آن نیز خشک و شفاف.
۲ـ پیاز را باید در محلی خشک که خیلی گرم نباشد و هوا هم در آن جریان داشته باشد نگهداری کرد.
۳ـ پیازهای فاسد شده را فوراً باید از پیازهای سالم جداکرد، چون که قارچ کپک بسیار مسری است و تمامی پیازهای سالم را نیز به سرعت فاسد می کند.
۴ـ عده ای عقیده دارند که پیاز را بهتر است خام خورد، زیرا پیاز پخته یا سرخ کرده بسیاری از خواص مفید خود را از دست می دهد.
۵ـ پیاز را با تیزترین کارد آشپزخانه قاچ قاچ کنید زیرا اگر کارد کند باشد آب پیاز راه می افتد و گوشت پیاز حرام می شود.
۶ـ پیاز را با ریزترین دندانه های رنده، رنده کنید، زیرا پیاز ریز هضمش آسان تر است.
۷ـ پیازی را که پوست کنده و بریده اید فوراً سرخ کرده مصرف نمایید، زیرا پیاز بدون پوست و بریده شده، در مجاورت هوا اکسیده می شود و طعم و رنگ خود را ازدست می دهد، به همین دلیل سالاد پیاز را هم به مقداری باید تهیه کنید که در یک وعده غذا مصرف شود.
۸ـ بالاخره برای جلوگیری از اشک چشم پیاز را در آب یا زیر آب جاری پوست بکنید و ببرید، پوست کردن پیاز جلو پنجره باز، نیز توصیه می شود.
دسته ها :
سه شنبه دهم 6 1388
X